رخداد24 : امیررضا کاظمینی
مدرس دانشگاه و مدیر روابط عمومی سازمان نظام مهندسی ساختمان استان البرز

به گفته کارشناسان و محققان، تغییرات جمعیتی ایران بین سالهای 1335 تا 1395 نشانگر اضافه شدن حدود 61 میلیون نفر به تعداد کل جمعیت کشور است. اما به نظر شما چه میزان از این جمعیت اضافه شده به کشور، همزمان از نقاط روستایی نیز به نقاط شهری برای زندگی روی آوردهاند؟
بررسی سالهای سرشماری در ایران که اطلاعات کامل آن در پایگاه پژوهشکده آمار کشور وجود دارد، نشان میدهد که رشد جمعیت شهرنشین همواره از رشد جمعیت کل کشور فراتر رفته است به طوری که میتوان گفت جمعیت شهری کشور در فاصله بین اولین و آخرین سرشماری تقریبا ده برابر شده اما این رشد جمعیت در کشور چهار برابر بوده است.
متاسفانه البرز به عنوان یکی از مهاجرپذیرترین استانهای کشور، طی سالهای اخیر به جای بهرهگیری از فرصت رشد جمعیت شهرنشین، سبب ایجاد بافتهای حاشیهای شده است.
در پی ساختوسازهای غیر مجازی که روزبهروز در مناطق حاشیهنشین البرز سرعت میگیرد، فرسودگی شهری زاده میشود که چالشی بزرگ در برابر مسئولان شهری، برنامهریزان و شهرسازان است. فرسودگی یکی از بزرگترین معضلات شهری است که در پی بیسازمانی، از هم گسیختگی عناصر شهری و عدم تناسب و بیقوارگی رشد شهر به وجود میآید و نمونههایش در استان البرز فراوان است.
نابرابریهای اجتماعی، فقر، بیکاری، نرخ پایین سواد و از همه مهمتر ساختوسازهای غیر مجاز که به یک معضل اساسی در البرز بدل شده است، از جمله پیامدهای نامطلوب افزایش حاشیهنشینی در استان است.
ریزدانگی بافتهای شهری در مناطق فرسوده، قدیمی بودن ساختمانها، ابنیه فاقد سیستم سازهای، دسترسیهای غیر استاندارد، از چنین محلاتی، بستری برای ایجاد جرم و جنایت و بزهکاری نیز فراهم میآورد. کالبد بر وضعیت اجتماعی ساکنان نیز تاثیر میگذارد و شهروندان از لحاظ فرهنگی، اقتصادی روزبهروز ، زندگی سختتری را تجربه خواهند کرد.
هرچند اخیرا اقدامات خوبی برای تغییر رویکرد مواجهه با بافت فرسوده در کرج صورت گرفته است اما باید توجه داشت کلید موفقیت، استمرار اقدامات مطلوب اخیر و افزایش تعامل با ساکنان این محدودهها جهت آگاهی دقیق از نیازهای این افراد است.
متاسفانه آنچه از نتایج اجرای سیاستهای اتخاذ شده پیشین جهت مداخله در بافتهای فرسوده استنتاج میشود، نگاه کاملا تکبعدی به این معضل با رویکردی صرفا کالبدی است که مهمترین پیامد منفی آن، تنزل سطح برخی شاخصههای کیفیت زندگی در این گونه بافتهاست.
هرچند باز هم این نکته را ذکر میکنم که این سیاستها طی یکی دو سال گذشته تا حد زیادی تعدیل شده و ابعاد تازهای نیز مورد توجه قرار گرفته است. اما بررسی اجمالی اشتباهات گذشته، خالی از لطف نیست.
به عنوان مثال سیاستهای تشویقی ساختوساز در بافت فرسوده به دلیل ارتباط تنگاتنگ با زندگی ساکنان، از جمله مسائلی است که باید با دقت بالا به آن توجه داشت چرا که ارزیابی تاثیرات آن بر کیفیت زندگی اهالی، نقشه راهی برای اقدامات آتی خواهد بود.
بررسی سیاستهای تشویقی طی سالهای 90 تا 94 در کلانشهرهای مانند تهران و کرج نشان میدهد سهم بالایی از مشوقهای نوسازی بافت فرسوده، ماهیتی مالی دارند چرا که رویکردها بر اساس در نظر گرفتن تمهیدات مالی برای نوسازی هرچه سریعتر کالبد بوده و در این میان از توجه به زیرساختها، خدمات و کیفیت فضاهای عمومی و بسیاری دیگر از ابعاد اجتماعی، اقتصادی، زیستمحیطی و ... غافل مانده است.
چنین رویکردهایی سبب شده اهالی ساکن در بافتهای حاشیهای و فرسوده با جبههگیری نسبت به مدیریت شهری، وضعیت خود را نسبت به دیگر شهروندان محلات و مناطق دیگر، بسیار ناعادلانه بدانند و این تصور سبب عدم علاقه به مشارکت اجتماعی برای بهبود کیفیت زندگی خود داشته باشند.
در حوزه منابع و مراجعی که میتوان برای دستیابی به یک تعریف صحیح از کیفیت زندگی به آن شاره کرد، به "دیوید کانتر" و نظریه مکان و کیفیت محیطی او میپردازم.
او مدلی را به نام مدل مکان مطرح میکند که از سه بعد شامل کالبد، فعالیت و تصورات تشکیل میشود و محیط شهری را چیزی جز ترکیب این سه مولفه نمیداند. نظریه کانتر از این منظر حائز اهمیت است که یکی از مولفههای مهم آن، به شناسایی رفتارهایی که مردم در هر مکانی از خود نشان میدهند میپردازد. یعنی اگر ندانیم فعالیت غالب مردم در یک شهر یا یک منطقه یا یک محله چیست، نمیتوانیم محیطی مناسب و فضایی مطلوب برای زندگی آنان طراحی کنیم. معضلی که در بافتهای فرسوده بهویژه بافتهای فرسوده اطراف کرج که گاه راه خود را به بافت داخل شهر نیز باز کردهاند، به شدت چالش برانگیز است.
نظریه کانتر چنان برای مردم در طراحی شهرها و فضاها اهمیت قائل است که هنگام بررسی الگوی مکان از مردم میخواهد که ذهینت خود را در خصوص شهر، خانه یا یک ساختمان با کروکی مشخص کنند. سپس از آنها درخواست میکند تا به زبان و ادبیات خود به صورت گفتاری، مکان مطلوب خود را در شهر توصیف کنند.
در انتها افرادی که متولی تهیه طرحهای شهری هستند باید با مشاهده رفتار مردم بررسی کنند که چه رویدادی در چه فضایی رخ میدهد و چه کسی چه کاری را کجا انجام میدهد تا یک نقشه رفتاری به این ترتیب تهیه شود.
این موارد را به این دلیل ذکر کردم که بگویم سالهاست در حوزه تئوریک به ویژه در مبانی نظری رشتههای مختلفی که به با شهرسازی و مدیریت شهری پیوند دارند، اهمیت بالای مشارکت مردم و مطالبات آنها لحاظ شده است اما زمانی که به میدان عمل وارد میشویم، تمام این موارد آرمانی، انگار رنگ میبازد.
زمانی که بحث سیاستگذاری در بافت فرسوده مطرح میشود، کوچکترین بخشها به رفتارشناسی مردم در فضاهای شهری اختصاص مییابد و عمده اقدامات به کالبد و فیزیک شهر معطوف میشود.
رویکردهای غلط گذشته سبب شده اهالی بافتهای حاشیهنشین، در روند تصمیمگیری برای محل زندگی خود مدام به حاشیه رانده شوند حال آنکه در طنزی تلخ بافت فیزیکی محل زندگیشان، آنها را مدام بیشتر به هستههای مرکزی متصل میکند.
ایران کشوری در حال توسعه است که بدیهیست روستاییان در روند توسعه شتابزده برای دسترسی به خدمات و امکانات بیشتر به شهرها برای زندگی و کار هجوم آورند و از طرفی به این دلیل که هزینه زندگی در شهرهای بزرگ کشور که عمدتا مرکز تجمع امکانات و خدمات نیز هستند، بسیار بالاست، ناگزیر حاشیهنشینی را انتخاب کنند. اما آگاهی صرف از دلیل بروز پدیده حاشیهنشینی و رشد روزافزون آن، دردی از معضلات و چالشهای آینده شهرها دوا نخواهد کرد.
رشد جمعیت شهرنشین در البرز با توجه به تنوع قومیتی میتوانست بهترین فرصت برای شکوفایی بسیاری از حوزههای فرهنگی، هنری، اقتصادی، اجتماعی باشد اما متاسفانه با برنامهریزیهای ناصحیح، به جای ایجاد محلات و مناطقی که معرف فرهنگ مهاجران در تعامل مطلوب با هستههای قدیمی شهری باشد، زائدههایی در اطراف شهر شکل گرفته است که نه دیگر خود را مهاجر میدانند و نه شهروند کرجی.
به نظر میرسد اولین قدم باید به رسمیت شناختن مهاجران روستایی به شهرها باشد که به امید تحقق زندگی بهتر مهاجرت را برگزیدهاند. نمیتوان افراد را از روی آوردن به شهرنشینی منع کرد، اما میتوان بستری فراهم کرد که هم مدیریت شهری از این مهاجرت سود ببرد و هم مهاجرانی که متاسفانه به جای شهرنشین شدن، مدام به حاشیه رانده میشوند.
امید است اقدامات اخیر و نگاههای چند بعدی به معضل بافت فرسوده و حاشیهنشینی نه فقط در حوزه مدیریت شهری بلکه به سایر نهادها و دستگاههای اجرایی استان نیز تسری یابد تا مردم خود را بخش مرکزی برنامهریزیها و تصمیمسازیها بدانند.
منبع :

|